مقالات

هوش مصنوعی تهدیدی برای هنر

هوش مصنوعی تهدیدی برای هنر نیست. غروب آفتاب، کولاک یا گریه کودک را تماشا کنید و ببینید که چرا هوش مصنوعی هیچ تهدیدی برای هنر به حساب نمی‌آید.

فناوری با اراده‌ی انسان- و تمام پتانسیلی که برای زیبایی و خلاقیت دارد- همخوانی ندارد.

تأمل در ارتباط بین پیشرفت‌های علمی، فناوری و شادی انسان، واقعیت تلخی را نشان می‌دهد که یادآور مکاشفه‌ای است که با پرده‌برداری از سطح ماه به دست آمد و هزاران خیال‌پردازی‌های مسحورکننده بشریت را خاموش کرد. در مسیری موازی با گذشته، واقعیت خشن امروزی شاهد فناوری است که شیوه‌های قدیمی شعر و شاعری و گرمای هنر را به نوعی هنر وحشیانه تقلیل می‌دهد.

در طول توسعه جوامع، اکتشافات تکنولوژیکی جدید، مسیر حرکت نوع بشر را شکل داده است. از کشف اولیه آتش تا پیدایش زبان برای برقراری ارتباط، موسیقی و رقص، هر مرحله بیانگر تمایل بشر برای برقراری ارتباط و انتقال پیام بود.

نقاشی‌های باستانی غارها که صحنه‌های شکار و مردم در حال حرکت را به تصویر کشیده‌اند و رد قرمز دست‌های انسان‌های پیشین روی صخره‌های کوهستانی، تصویری از افکار پیشینیان را به ما ارائه می‌دهند.

 جوشش خون و تپش قلب‌های اجداد ما در مبارزات و پیکارها، الهام‌بخش آنها بوده و درک تازه‌ای از خود و اشتیاق شدید به زندگی را درآنها پرورش داده است.

با وجود چالش‌های زندگی و نیروهای هولناک طبیعت، انسان‌ها همچنان به خروج از غارهای استعاری خود ادامه می‌دهند. وسعت خیال‌پردازی‌های آنها از ترس‌های قوی موجود در دل‌هایشان فراتر می‌رود. شجاعت و اعتماد به نفس برای زندگی، از کاوش در جهان‌های درون نشات می‌گیرد.

با پیشرفت جوامع، اکتشافاتی مانند الکتریسیته نشان دهنده ظهور عصر صنعتی و به دنبال آن عصر فراصنعتی و عصر اطلاعات بود. این دگرگونی‌های عمیق تنها در عرض چند قرن آشکار شد.

 به تدریج زندگی، آسیب پذیری کمتری در برابر نیروهای طبیعی دارد به طوری که نسبت به قبل راحت‌تر و چندوجهی شده است. با این حال، این راحتی از طریق اتکای ما به منابع محدود زمین حاصل می‌شود و بقای گونه‌های دیگر را به خطر می‌اندازد.  علیرغم پیشرفت قابل توجه فن‌آوری‌، به نظر می‌رسد که نوع بشر اساساً از جامعه بدوی فراتر نرفته است.

 در حال حاضر، چالش‌های ادامه‌دار به شکلِ درگیری‌های مداوم و در حال تشدید در اروپا و خاورمیانه خود را نشان می‌دهد. علاوه بر این، شبح در حال ظهور یک جنگ جهانی سوم، که زمانی به قلمرو تخیل تنزل یافته بود، اکنون به تهدیدی ملموس تبدیل شده است که می‌تواند بشریت را از بین ببرد.

 مشخص است که پیشرفت‌های فناوری به تنهایی نمی‌توانند بشریت را به جلو سوق دهند. موتورهای بخار و الکتریسیته بدون شک زندگی را کارآمدتر کردند، با این حال طمع بی‌پایان سرمایه‌داری و اَعمال احمقانه همچنان ادامه دارد.

میزان برده‌داری در جوامع افزایش یافته است، این مطلب به سبب ناکامی‌های آموزش معاصر و اولویت دادن به سرگرمی بر عدالت اجتماعی در رسانه های جمعی کاملا مشهود است.

 این تغییرات باعث زوال جامعه‌ای می‌شود که از فعالیت‌های معنوی دور شده و با نوعی خودخواهی و حرص و آز مأنوس شده است و به اصطلاح، تمدن امروزی را مانند ابری تاریک می‌پوشاند.

توسعه سریع فناوری، از جمله ظهور هوش مصنوعی، نمی‌تواند رفاه واقعی را برای بشریت به ارمغان بیاورد. در عوض، باعث ایجاد اضطراب و وحشت می‌شود.

هوش مصنوعی با وجود تمام اطلاعاتی که از تجربیات بشر به دست ‌آورده و می‌آورد، فاقد قوه تخیل و از همه مهم‌تر فاقد اراده انسانی و خلاقیت است.

با ظهور هوش مصنوعی، باور غالب این بود که قابلیت‌های پردازشی فوق‌العاده، آن را قادر می‌سازد تقریباً هر کاری را به سرانجام رساند.

در واقع، هوش مصنوعی ثابت کرده است که می‌تواند کارهای متعددی مانند جمع‌آوری و پردازش اطلاعات را انجام دهد.  ترندی که با افزایش قدرت و گسترش استفاده از آن در پاسخ به تقاضاهای رو به رشد صنعتی برجسته شده است.

کسب دانش، مهارت‌ها و شیوه‌های تفکر که زمانی نیازمند تلاش انسانی بین 10 تا 20 سال بود، اکنون می‌تواند به سرعت توسط هوش مصنوعی در یک بازه‌ی زمانی افسانه‌ای چند ثانیه‌ای پردازش شود.

این فن‌آوری قابل تغییر ممکن است سبب ایجاد تغییرات خرابکارانه در تولید، ساختار اجتماعی و بهره وری شود. با این حال، در حالی که هوش مصنوعی خروجی‌هایی را تولید می‌کند که با عقلانیت مشخص می‌شوند، ذاتاً فاقد عمق تجربه انسانی، ایده‌های اصلی و خلاقیت است.

هنر با مسائلی فراتر از عقلانیت درگیر است. در نتیجه، ظهورهوش مصنوعی چالشی برای خود هنر ایجاد نمی‌کند. درعوض هوش مصنوعی، فهم و ادراک انسان‌ها را در کسب مهارت‌های هنری به چالش می‌کشد.

هوش مصنوعی فرض می‌کند هنر باید از طریق آموزش برای تسلط بر تکنیک‌ها پرورش یابد. چنین تکنیک‌ها و روش‌هایی معمولاً نیازمند کاوش و فداکاری مادام العمر یک هنرمند است، در حالی که نیروی محرکه این کاوش ریشه در احساس نارضایتی همیشگی هنرمندان و آرزوی پایان ناپذیرآنها در رسیدن به کمال است.

هنرمندانی مانند ون گوگ یا پیکاسو صرفاً خود را تکرار نمی‌کنند، بلکه به طور مداوم بیان خود را از دریچه رشد، تجربیات زندگی، باورها و احساسات خود بهبود می‌بخشند. گلدانی از گل آفتابگردان، یک جفت کفش یا یک زن، سادگی موضوع آنها از پیچیدگی تلاش‌های هنری آنها نمی‌کاهد.

رامبراند را در نظر بگیرید که بی وقفه پرتره خود را نقاشی می‌کرد. او به دنبال چه بود؟ آثار او درک توصیف نشدنی از خودی بود که دائما ناشناخته باقی می‌ماند. هوش مصنوعی فاقد ظرفیت چنین درون نگری است.

در حالی که می‌تواند جایگزین برخی از مهارت‌های تکنولوژیکی شود، اما در بیان تفاوت‌های ظریف غروب خورشید، کولاک، گریه کودک یا گریه‌های یک پیرمرد ضعیف است. از بدو پیدایش هوش مصنوعی، نقصی در وجود آن است، و مهم‌ترین مسئله، فقدان ماهیت انسانی آن و اطمینان ذاتی است که در سرشت انسان وجود دارد.

اعتماد به نفس واقعی زمانی شکل می‌گیرد که ضعف‌های انسانی درک شود و انسان به این نتیجه برسد که همه مستعد اشتباه هستند. در این الگو، اشتباهات به عنوان پایه‌ای برای جستجوی همیشگی حقیقت عمل می‌کنند.

هنر که زمانی توسط قدرتمندان به‌عنوان ابزاری برای تحریف و سرکوب روح‌ها در نظام سرمایه‌داری مورد استفاده قرار می‌گرفت، اکنون با پشتوانه‌ی هزارساله‌ی خود در مقابل تکنولوژی قرار گرفته است.

هنر نقاشی گذشته، اکنون با رگباری از تصاویر، عکس‌ها، مجسمه‌ها، فیلم‌ها و جلوه‌های بصری تولید شده توسط تکنولوژی روبه رو می‌شود و این تصور دیرینه که «دیدن، باور کردن است» را زیر و رو می‌کند.

آیا کسانی که در انحطاط و بی حسی خود فرو رفته اند و در برابر نجات مقاومت می‌کنند، خود را ثروتمندتر و راحت‌تر از همیشه می یابند؟ آیا بشریت رانده شده از باغ عدن، محل سکونت خود را کشف کرده است؟

در این چشم انداز پیچیده، هنر بار دیگر نقش یک نگهبان را بر عهده می‌گیرد. هنر از کرامت غیرقابل بیان زندگی پاسداری، در برابر بردگی ذهنی مقاومت و استبداد را منحل می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *